امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

امیرعلی نفس مامان وبابا

عکس

امیرعلی جونم عاشق نقاشی کردنه صبح که ازخواب پامیشه میره اتاقش میگه خب برم نقاشی بیارم کتاب نقاشی ومدادرنگیاشومیاره وشروع میکنه شبام باگریه میره میخوابه وهی میگه بریم سالن نقاشی کنم بستنیم خیلی دوست داره همش دوست داره باموتورش تک بندازه یاوقتی میریم بیرون بریم روی جاهای بلند ...
5 مهر 1391

بدون عنوان

امیرعلی جونم الان توی آخرین ماه از سال اول زندگیشه بعدازغذاخوردن دستاشومیبره بالا میگه الهی شکر همین که لبتاپوروشن میکنم میدوه خودشومیرسونه میگه مامان موتوری بیارمیگم نیست میگه ماشینی بیارمیگم نیست میگه پس سی دی بیار نفس(نصب)کن هرپرایدی میبینه میگه ماشینه بابابزرگه همه پژوهاهم ماشین باباشه علاقه زیادی به نقاشی کشیدن داره همش یاداره نقاشی میکشه یاداره بقول خودش مداداشوتلاش(تراش)میکنه زیادبابچه های دیگه نمیتونه بازی کنه ولی خودش تنهایی چندساعت بازی میکنه دستشویی رفتنشم هرکاری میکنم خبرنمیکنه هروقتم میبرمش توتوالت بهش میگم جیش کن اصلااونجاکاری نمیکنه ولی همین که ازتوالت میارمش بیرون تواتاقش جیش میکنه صبحاکه توآشپزخونه کاردا...
31 شهريور 1391

سفر

ازاول هفته خاله نازی وعمورضااومدن اینجاودوشنبه همه باهم به اتفاق بابااینارفتیم تنگ براق ومارگون وشیرازوچهارشنبه شبم برگشتیم جای همه خالی خوش گذشت.دیروزم رفتیم اصفهان خاله نازی وعمورضاازاصفهان رفتن تهران(خونشون)ماهم گشتی زدیم وبرگشتیم ...
25 شهريور 1391

آرایشگاه

خیلی دلم میخواست بذارم موهای امیرعلی بلندشه یه جندماهی هم حوصله کردم ولی موهاش خیلی بدجورمیشدهرتاریش ازیه طرف میرفت.منم دیروزتصمیم گرفتم برم موهاشوکوتاه کنم تقریبابیشترراهوهم دویدم که نظرم عوض نشه وبالاخره کوتاه شد   ...
15 شهريور 1391

واژه نامه

چندتاکلمه دیگه که امیرعلی جونم خیلی بامزه میگه سبز=سزب                        کثیف=کفیث              بدبخت=بخت بد            لواشک=لالاشبک                 اسم عموشوهری خدابخش بهش میگه خداش بخ همین که توماشین بابایی میشینه میگه فرمون (یعنی بیام پشت فرمون بشینم) بهش میگم اسم ماشین بابایی چیه میگه تاسکی   ...
10 شهريور 1391

واژه نامه

افتادم=فتادم              برندار=برنکن        سلامتم=سالمتم     خداحافظ=خفافظ               گلابی=گبالی       وقتی کاری نمیتونه انجام بده بهش میگم بیاکمکت کنم میگه بلدم بلدم وقتی باباش بهش میگه بیام بوست کنم میدوه فرارمیکنه میگه کمک کمک وقتی لپاشومیکشم میگه اذیت نکن عزیزم وقتی میخوادچیزی بهمون بده میگه بفما (بفرما)   وقتی چیزی براش میارم که بخوره میگه دست ددنکن بهش میگم کیوبزرگ دوست داری میگه بایی مایی هرزنی که...
10 شهريور 1391

تفریح

یکشنبه(روزعیدفطر)باخانواده عمه وعمووپسرعمه های شوهری رفتیم قدمگاه سده برای تفریح جای همتون خالی اینم چندتاعکس ازامیرعلی جون این عکسوتومسیرازش گرفتم که 6تاماشینونگه داشت که بره پیش ببعی ها دیروزم بابابایی وامیرعلی جون رفتیم اصفهان جاتون خالی شوهری سنگ تمام گذاشت کلی بهمون خوش گذشت دست گلش دردنکنه اینم چندتا عکس توباغ پرندگان ...
3 شهريور 1391

خدایا...

خدایازیباترین سرنوشت رابرای امیرعلی عزیزم مقدرکن... خدایابهترین روزگاران رابرایش رقم بزن... خدایادرتمامی لحظات اورادریاب... مباداخسته-بیمار-افتاده یاغمگین شود... دلش راسرشارازشادی کن وآنچه راکه به بهترین بندگانت عطامیکنی به اوهم عطاکن...                                                 الهی آمین ...
24 مرداد 1391

فیگور

اینم فیگورهای جدیدامیرعلی جون اینجاهم صدای اذان اومددستای نازوکوچیکشوبرده بالابرای دعاکردن ...
18 مرداد 1391

واژه نامه 22ماهگی

گیلاس=گیساس هندوانه=هنون شلوار=شوال ساعت=ساته پی پی=بی بی نمیخوام=نخوام بالشت=باشل لپتاپ=لاتاپه ماشین پلیس=خوابیده بزرگ=گنه کوچک=توتول افتادم=فتادم کثیف=تثیف دستکش=دسیش هلیکوپتر=هتوکله ناقلا=ناگول سلامتی=سلمتم دختر=دخله فلفل دلمه=چسب هلو=لولو عروسکها=عسکا دکتر=دگ دگ نشست=نتس موگیر=موگلی ناخن=ناخان ...
18 مرداد 1391