بدون عنوان
بالاخره اسباب کشيمونم تموم شدوجاگيرشديم ولي خداييش بابچه اسباب کشي خيلي سخته تامي اومدم جمع وجورکنم ياگشنه بودياتشنه بودياخوابش مياومدخلاصه دوهفته دستم به جمع وجورکردن بوداميرعلي جونمم وقتي وسايلوآورده بوديم پاش گيرکردبه قالي لوله شده وباصورت اومدروزمين وازدهنش کلي خون اومدکه کلي ناراحتمون کرد
اميرعلي جونم دوتادندون ازدندوناي آسيابيش دراومديکي ژايين سمت راست ويکي هم بالاسمت چپمبارکت باشه عزيزمامان
يک هفته قبل ازاسباب کشي هم رفتيم تهران خونه خاله نازي کلي خوش گذشت اميرعلي هم يه عالمه براخالش خرابکاري کرداينم عکسش توحياط خونه خاله نازي
عزيزمامان تقريباديگه بيشترکلمه هاروميگه
دورخودش ميچرخه وکله معلق ميزنه بعدشم واميسته وبراي خودش دست ميزنه
خيلي هم لجبازشده دقيقا همون کاريوکه ميگم نکن هزاربارتکرارش ميکنه
خيلي هم مهربونه عسلکم روزهاوسط بازيش ميادبغلم ميکنه يابوسم ميکنه
توی کارهای خونه هم به مامانیش کمک میکنه سفره میندازه-دستمال میکشه و...
باباشم که شباازدرمیادتوتمیرعلی کفشاشوبرمیداره چسبشوبازمیکنه ومیگه بابادد دد
اينم جديدترين عکسش که ديروزازش گرفتم
شب جمعه هم رفتیم عقددخترخاله مریم جونی ماشالله خیلییییییییی خوشگل شده بودانشالله خوشبخت بشن