ویروس
چندشب پیش نیمه های شب ساعت3امیرعلی ازخواب پاشدوافتادرواستفراغسه بارطولانی حالش بهم خوردیه بارم توماشین که داشتیم میبردیمش دکترنصف شبی بردیمش کلینیک شبانه روزی.دکتروازخواب بیدارکردیم بهش گفتیم حالش بهم خورده دکتره هم باچشمای خوابالوبراش دارونوشت گفت یه آمپولم نوشتم بریدبزنیدازاونجاکه اومدیم بیرون به شوهری گفتم من نمیذارم بهش آمپول بزنی اصلااین دکتره حالش خوب نبودخواب خواب بودرفتیم بیمارستان یه دکتردیگه هم معاینه کنه دکتربیمارستان گفت ویروس واردبدنش شده فعلایه نصفه آمپول بزنه ویه قطره نوشت که سه وعده بهش بدیم گفت اگرفردابهترنشدواسهالم داشت بایدبیادسرم بزنهدیدیم چاره ای نیست آمپولوباجیغ وگریه زداومدیم خونه خداروشکردیگه بالانیوردهمون روزم قطرشوسه وعده بهش دادیم وشبم خوابیدیم.صبح که بیدارشدیم دیدم امیرعلی اصلاحال نداره ودستاشم داره میلرزه زودی زنگ زدم به بابایی اومدبردیمش دکتردکترم گفت به همون قطره که بهش دادیم حساسیت داشته.گفت خوبه توخواب تشنج نکردهیه شربت دادبهش دادیم تااثرقطره ازبین بره.الان سه روزه که بردیمش دکتر نمیدونم هنوزاثرقطره توبدنشه یامیترسه دوباره بالابیاره خیلی خیلی کم چیزمیخوره خیلی ناراحتم.نمیدونم چرامیلش نیست؟خدایاخودت شفابده