امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

امیرعلی نفس مامان وبابا

پروژه جدید

1391/12/13 22:23
نویسنده : مامانی
787 بازدید
اشتراک گذاری

به لطف خداازامروزپروژه دوم زندگی امیرعلی اجراکردیم پروژه اول که ازشیرگرفتن بودخیلی اذیتم نکردولی این یکی خیلی سختهنگرانازصبح مای بیبیشوبازکردم بازبان بسیارخوش بهش گفتم امیرعلی جون ببین دیگه مای بیبی نداری هروقت جیش داشتی بهم بگوتابریم دستشویی شلوارتوخیس نکنیاخلاصه کنی قصه های غیرمستقیم وآوازم براش خوندم آخرشم بدون هیچ کلمه حرفی رفته دنبال بازیشناراحتصبح تاظهرازبس که بهش گفتم مامان جیش نداری خودم دایم دستشوییم میگرفتچشمکازروش مامان پارساجونم استفاده کردم ویه عروسک گذاشتم تودستشویی وکلی برچسب برجسته هم زدم به سرامیکها گفتم هرباری که بیای دستشویی جیش کنی عروسکه هررنگی ازبرچسبهاروخواستی بهت میده یه چندباری شلوارشوخیس کردبعدش میگفت جیش دارمناراحتیه چندباری هم خبرکردبردمش جیش کردلبخندظهرهم که میخواست پیپی کنه نصفشوشروع کردبعدش گفت جیش دارم بردمش نشست بقیه شوتودستشویی انجام داد.چون چندجاخوندم که ازمای بیبی گرفتن خیلی بایدباهاش خوب برخوردکنم امروزواقعاخیلی تحمل کردم ولی شب که باباش اومدخونه کلی گریه کردمخنثیخیلی هم الکی بخاطربرچسبهامنومیکشوندتوی دستشویی کمی مینشست میگفت خوب جیش کردم پرچسب قرمزمیخوام دست کشیدم به برچسبهاگفتم ببین تاجیش نکنی کنده نمیشه اگرم چندبارالکی بیای عروسکه قهرمیکنه میرهچشمکتازه امروزروزاول بوده نمیدونم چقدرطول میکشه که یادبگیره ولی ازخدامیخوام بهم صبربدهخیال باطل

اینروزام کارش شده بشینه پای تلفن میگه زنگ بزن به مامان بزرگ وخاله و... تامن براشون شعربخونم اونام مجبورن کارشونوول کنن بشینه به شعراش گوش بدن

اینجام رفته بودیم تولدماهان(نوه عمه شوهری)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

امیر حسین
13 اسفند 91 22:47
سلام.وقت بخیر. آپلود سنتر قدرتمند کمپ من محلی برای آپلود عکس و فایل های شما.با نگه داری دائمی فایل ها. http://up.my-camp.com
مامان سید کوچولو
14 اسفند 91 0:59
که عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها همه مراحل بزرگ شدن بجه ها سخته. خیلی باید حوصله به خرجبدی. برای پسرت هم سخته. یه وقت دعواش نکنی ها
امیرعلی تی اس و شهلا
14 اسفند 91 16:00
iiiiiiich bahal.......ma link nistim
خاله نازی
14 اسفند 91 23:05
خدا بهت صبر بده خواهر اینو که شوخی کردم.ایشالا از این مرحله هم راحت میگذره قربونت برم که شعر یاد گرفتی و میخونیبرای من که خیلی باحال خوندمخصوصا آخرش که خودش دست زد
زهره مامان آریان
17 اسفند 91 0:07
امیدوارم موفق بشی خیلی صبور باش یکمی هم سعی کن بی خیال شی بعدا تمام فرش و موکت هاتو بشور اگه سخت بگیری خیلی برات بدتره و بیشتر عذاب می کشی
سپیده
25 اسفند 91 6:55
عادت میکنه که بره دست شویی نگران نباش عزیزم. این مرحله هم راحت رد میشه. عزیزم نگا چجوری پای تلفن نشسته. یک اسفند براش دود کن
زهره مامان آریان
1 فروردین 92 7:57
پروزه ت به کجا رسید؟؟؟؟؟؟
سپيده
1 فروردین 92 18:24
عزيز دلم سال خوبي داشته باشي. نوروز مبارك
مهدیه
8 فروردین 92 15:03
سلام خوشحال میشم از وبلاگمون دیدن کنید و در صورت تمایل خاطره ی تولد نی نی تون رو در اختیارمون بذارین تا آرشیو زیبایی از خاطرات زایمان رو در اختیار مادران باردار قرار بدیم!