پروژه جدید
به لطف خداازامروزپروژه دوم زندگی امیرعلی اجراکردیم پروژه اول که ازشیرگرفتن بودخیلی اذیتم نکردولی این یکی خیلی سختهازصبح مای بیبیشوبازکردم بازبان بسیارخوش بهش گفتم امیرعلی جون ببین دیگه مای بیبی نداری هروقت جیش داشتی بهم بگوتابریم دستشویی شلوارتوخیس نکنیاخلاصه کنی قصه های غیرمستقیم وآوازم براش خوندم آخرشم بدون هیچ کلمه حرفی رفته دنبال بازیشصبح تاظهرازبس که بهش گفتم مامان جیش نداری خودم دایم دستشوییم میگرفتازروش مامان پارساجونم استفاده کردم ویه عروسک گذاشتم تودستشویی وکلی برچسب برجسته هم زدم به سرامیکها گفتم هرباری که بیای دستشویی جیش کنی عروسکه هررنگی ازبرچسبهاروخواستی بهت میده یه چندباری شلوارشوخیس کردبعدش میگفت جیش دارمیه چندباری هم خبرکردبردمش جیش کردظهرهم که میخواست پیپی کنه نصفشوشروع کردبعدش گفت جیش دارم بردمش نشست بقیه شوتودستشویی انجام داد.چون چندجاخوندم که ازمای بیبی گرفتن خیلی بایدباهاش خوب برخوردکنم امروزواقعاخیلی تحمل کردم ولی شب که باباش اومدخونه کلی گریه کردمخیلی هم الکی بخاطربرچسبهامنومیکشوندتوی دستشویی کمی مینشست میگفت خوب جیش کردم پرچسب قرمزمیخوام دست کشیدم به برچسبهاگفتم ببین تاجیش نکنی کنده نمیشه اگرم چندبارالکی بیای عروسکه قهرمیکنه میرهتازه امروزروزاول بوده نمیدونم چقدرطول میکشه که یادبگیره ولی ازخدامیخوام بهم صبربده
اینروزام کارش شده بشینه پای تلفن میگه زنگ بزن به مامان بزرگ وخاله و... تامن براشون شعربخونم اونام مجبورن کارشونوول کنن بشینه به شعراش گوش بدن
اینجام رفته بودیم تولدماهان(نوه عمه شوهری)