غفلت
رقص
امیرعلی جونم باگیتارش آهنگ میزنه ودستاشومیبره بالاومیرقصه.توماشینم همینکه میشینه اول دستشواشاره میکنه طرف ضبط وبادستاش قرمیده توخونه هم میادمیشینه پای میزکامپیوترواینقدرغرمیزنه وبه زبون خودش باهامون دعوامیکنه تاکامپیوترروشن کنیم وبراش آهنگ بذاریم ...
نویسنده :
مامانی
22:14
بازی
امیرعلی جونم بااسباب بازیش برج های کوچیک میسازه هریه دونشوکه میذاره خودش برای خودش دست میزنه توقع هم داره منم تشویقش کنم اینم عکس اولین برجکی که خودش تنهایی ساخت ...
نویسنده :
مامانی
23:13
حرف زدن
عسل مامان کلمات جدیدیادگرفته یه سگ عروسکی داره که آوازمیخونه هروقت میخوادبراش آوازبخونه میگه ماماهاپو وقتی یه چیزی میبینه ومیخوادمیگه اینا(ازاینها) وقتی باباش میادخونه میره پیشش ومیگه باباجان باباجان سجده هم یادگرفته وقتی میگیم الله کن سرشومیذاره روی مهر چندروزپیش پاش یه کوچولوزخم شده حالاهمین که دعواش میکنم زودی به پاش اشاره میکنه مبگه بوو عمه- عمو-چایی هم میگه ...
نویسنده :
مامانی
22:48
جشن نامزدی
امشب رفتیم جشن نامزدی دخترخالم(مریم)خوش گذشت جای خاله نازی خیلیییییییییی خالی انشالله مریم جونی وشوشوش خوشبخت وشادباشن اینم ابرازاحساسات امیرعلی وپسرداییم آرمان ...
نویسنده :
مامانی
0:29
خواب
ظهری امیرعلی بردم حمام.بعدازحمامش بهش شیردادم خوابیدمنم ازاتاق رفتم بیرون وقتی برگشتم دیدم مدل جدیدخوابیده ...
نویسنده :
مامانی
0:20
شیطونک
امیرعلی جونم میادپای میزآرایشم روی انگشتای پاش بلندمیشه وتمومشومیمالونه بهم آخه قربونت برم کی بهت یادداده که روی انگشتای کوچیک پات وایسی ...
نویسنده :
مامانی
11:48
عیدقربان
عیدقربانت مبارک باشه عزیزم امیرعلی وببعی عیدقربان ...
نویسنده :
مامانی
11:42
تل سر
امروزصبح امیرعلی رفته بودتواتاق خاله ریحانه وتل سرشوبرداشته بودوهی میزدتوموهاش ...
نویسنده :
مامانی
11:36