شیطونک
ماشالله این بچه هاخیلی انرژی دارن.امروزباامیرعلی بعدازمدتهارفتیم سرمزاریه دوساعتی تمام قبرهاروپازده وهی ازاین قبرهارفته بالاواومده پایین.بازم باهزارزوروبدبختی آوردمش خونه.خونه هم که اومده بازی کرده تاهمین الان که به زورخوابش کردم دیروزبراامیزعلی شعرنی نی کوچولو چراجیش کردی...خوندم الان که میخواستم بخوابونمش گفت مامان دشویی(دستشویی)اول نفهمیدم چی میگه ومنظورش چیه آخه تاحالادستشویی نگفته بود.بعدفهمیدم منظورش همون شعرجیش رومیگه برام بخون قربونت برم که رابطه بین جیش ودستشویی رومیفهمی شبی بابابایی وامیرعلی رفتیم یه سربیرون.وقتی برگشتیم تااومدم خریدهاروبیارم پایین بابایی هم میخواست درپارکینگ وببنده دیدیم پسری خودش تنهایی پله هارورفته...
نویسنده :
مامانی
0:57