محرم92
امیرعلی جونم هرروزصبح که چشماتوبازمیکنی اگه پیشت نباشم کلی صدام میکنی ومیگی بیاپیشم بخواب بعدازنیم ساعت که پیشت میخوابمپامیشی میگی خوب حالانوبت سی دی گذاشتن واقعاخسته شدم ازقیافه باب اسفنجی ومک کویینروزی ده باراینارومیبینیدستشویی رفتنت هم که همش بازوره والتماسبااین همه اسباب بازی که داری همش حوصلت سررفته ونق میزنی وبهونه میگیریخیلی دوست داشتم آدم حوصله داری بودم وهمه کارهاتوبدون کوچکترین اعتراضی تحمل میکردمولی حیف که کم طاقتم ودلم میخوادهمیشه منظم ومرتب باشی اتاقت هرروزمرتب باشه و...میدونم کارم اشتباهه ولی دارم سعی میکنم کمی بیخیال بشم اینجوری به نفع هردوتامونه
جدیدادیگهplay 2(پلی استیشن)هم بازی میکنی
اینم عکسای محرم امسال
دیروزمیخواستیم بریم تعزیه بابایی رفت ماشینوازپارکینگ بزنه بیرون بهم گفتی بیاتابابایی ماشینوبزنه بیرون چندتافیگورمیگیرم ازم عکس بگیر
این دوتاعکسم قبل ازنمازظهرعاشوراازت گرفتم.