بدست گرفتن
تربچه مامان
تربچه جونم اینروزاخیلی نق میزنی وبهونه میگیری بیرونم که میریم بازم همون آش وهمون کاسه.خیلی هم کم خواب شدی وپرتحرک.غذاهم به زورمیخوری انشالله آروم بشی عزیزکم.مامانی وبابایی خیلی دوست دارن جیگرکم ...
نویسنده :
مامانی
10:40
11ماهگی
امیدزندگی مامانی وبابایی امروزرفت تو11ماه. 11ماهگیت مبارک نفسم.خیلی دوست دارم. ...
نویسنده :
مامانی
10:34
بازم کلمات جدید
امیرعلی جونم اینروزامثل طوطی شده تقریباتمام چیزایی که میگیموتکرارمیکنم کلی کلمات دیگه هم میگه که مانمیفهمیم وقتی چیزی میبینه میگه این تیه(این چیه) ببعی میگه وقتی هم بهش میگم ببعی چی میگه؟میگه ب ب توتومیگه. بهش میگم امیرعلی چیه میگه بده کلمه باته (باشه)میگه ...
نویسنده :
مامانی
10:25
زرنگ مامان
صبح که ازخواب بیدارشدم دیدم امیرعلی جونم نشسته وداره بازی میکنه خیلی خوشحال شدم مامان جون که یه هنردیگه هم به هنرات اضافه شده.عزیزمامان وقتی میخوادبشینه همین طورکه روشکم میخوابه دستاشومیذاره روزمین ویواش وبااحتیاط عقب عقب میره تابه حالت نشسته درآد ...
نویسنده :
مامانی
2:13
اولین عکس طراحی شده
عسلکم بالاخره فتوشاپونصب کردمویکی ازعکساتوطراحی کردم البته خیلی خوب نشده آخه خیلی وقته کارنکردم انشالله بعدیاش بهتربشه ...
نویسنده :
مامانی
2:01
