آرایشگاه
امروزامیرعلی جونموبردم آرایشگاه وموهاشوآلمانی کوتاه کردم.پسرکم ازاول تاآخرش گریه کردوترسیده بود.دستای نازشم درازکرده بودطرفم یعنی بغلم کن. ولی مامان جون چاره ای نبودقشنگم.موهات خیلی بلندشده بودوهمش عرق میکردولی حالادیگه راحت راحت شدی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی