پسرمهربون
اينم قيافه مهربون اميرعلي جون بعدازخوردن کشک وخرابکاري همه جا واقعااينروزاکه کارم زياده فقط به جون حسني دعاميکنم که اينجوري اميرعلي پاي تلويزيون ميخکوب ميکنه. اينم هفت سين امسال که ديروزباکمک اميرعلي درست کردم. خداييش خيلي کمک داد ...
نویسنده :
مامانی
15:54
مامي
جمعه سه تايي رفتيم جمعه بازارمثلاخريدکنيم همين که رفتيم داخل بازاريه پسري ماهي ميفروخت به شوشوگفتم بريم خريدامونوبکنيم بعدبيايم برااميرعلي ماهي بخريم همين که ازکنارماهي فروشه ردشديم اميرعلي شروع کردبه غرغرکردن وجيغ زدن وميگفت:مامي مامي ماهم برگشتيم که براش ماهي بخريم که صدانکنه ماهم بريم خريد.وقتي ماهي خريديم خواستيم بريم خريدشروع کردجيغ زدن وگفت هان هان يهني بريم توماشين ماهم ديديم صداش رواعصابه برگشتيم توماشين واومديم خونه آقاخريدشوکردوبرگشت خونه. حالاهم روزاکارش اينه که ميادبالامبل وبه مامي نگاه ميکنه ...
نویسنده :
مامانی
22:28
پيتزا
شبي جاتون خالي بابايي بردمون بيرون برامون پيتزابگيره منواميرعلي توماشين بوديم همين که بابايي جعبه هاروگذاشت توماشين اميرعلي گفت مامان پيتزا دوتايي مونده بوديم ازکجايادگرفته شايدجلوش که گفتيم ميخوايم بريم پيتزابخوريم توذهنش مونده.امروزيه کلمه ديگه هم گفت:آينه ...
نویسنده :
مامانی
22:29
جيگري
امشب سومين شبيه که بطورکامل(روزوشب)به پسرم شيرنميدم.شب اول چندباربيدارشدوگريه کردگذاشتمش روپام که بخوابه بازم ميگفت ديتا.منم به توصيه دوستان درپرسش وپاسخ ازعطاري صبرزردخريده بودم که خيلي بدبووتلخه.زدم سرسينم همين که اومدنزديک برگشت وشيرنخورد.ديشبم دوبارپاشدنق زدگذاشتمش روپام خوابيد روزاهم که ميگه ديتالباسموميزنم بالا.سينموميزنه ميگه اخه آقالي يعني بندازيمشون سطل آشغال خداامشبم بخيربگذرونه. اميرعليم وقتي ميخوادبشينه روزمين بازي کنه دستشوميزنه روزمين ميگه مامان اينايعني مامان بيااينجا گل پسرم دست-پا-انگشت-مو-بينيشوميشناسه هرکدوموکه بگم بهم نشون ميده تاعدد2هم ميشماره چندتاکلمه جديدم ميگه بادام:بابوم ...
نویسنده :
مامانی
22:04
روزپنجم
امروزپنجمين روزيه که روزهابه پسرم شيرنميدم وفقط شباشيرميخوره ازامشب ديگه شباهم بهش اضافه ميشه تاديگه کامل ازسرش بيفته.اميرعلي جونم تقريباميشه گفت کمتربهونشوميگيره ولي خواب روزش خيلي کم شده چون عادت داشته باشيربخوابه الان ديگه اينقدربايدخسته بشه بعدشم بذارمش روي پام تکونش بدم تابخوابه صبحاساعت8:30-9که بيدارميشه ديگه نميخوابه تاساعت2:30-3که تقريبايه ساعتي ميخوابه وديگه نميخوابه تاشب ساعت10يا11.انشالله شيرکه ازسرش افتادخوابشم درست بشه ...
نویسنده :
مامانی
15:37
ازشيرگرفتن
امروزباتوکل به خداوحمايت هاي همسري وبعدازکلي تحقيق وپرس وجوتصميم گرفتم اميرعلي ازشيربگيرم ديگه خيلي سمج شده باوجوديکه شب سيرش ميکنم بازم تاصبح شيرميخوره بامشاوره هم که صحبت کردم گفت بهترين موقع براي ازشيرگرفتن بچه ها15تا18ماهگيه.وقتي2ساله بشن بيشترسرشون ميشه به شيرم بيشتروابسته ميشن اونوقت گرفتنش خيلي سخت ترميشه.خلاصه من که عزمموجزم کردم وازامروزشروع کردم صبح ساعت9که بهش شيردادم ديگه بهش ندادم تاالان.(ساعت22:40)ظهروبعدازظهرم کلي نق زدوبهونه گرفت گفت:ديتا ديتا.منم باکلي قصه وآقاگاوه وخانم ببعي خوابوندمش.عصرهم بردمش بيرون پياده روي کردخسته شدخوابيد.تصميم دارم فعلاشيرروزاشوترک بدم بعدهم کم کم شباشو انشالله که اينمرحله اززندگي روهم به خوبي وخوشي...
نویسنده :
مامانی
22:51