بالاخره اومدم
بالاخره بعدازیه مدت طولانی اومدم.دوباره اسباب کشی کردیم.اینجاهم تلفنش مشکل داشت که شکرخداامروزدرست شدومنم دراسرع وقت خودمورسوندم. امیرعلی جون در20 ماه زندگیش بسرمیبره دندوناش تقریباکامل شده فقط اون ته ته دهنش مونده همه کلماتومیگه یه کوچولوهم جمله میگه عاشق ماشین بزرگه.توخونه بابالش یاهرچی بتونه دست اندازدرست میکنه وهی ماشینشوازروی دست انداززدمیکنه.بیرونم که میریم همین که یه ماشین بزرگ ازبغلش ردمیشه براش دست بلندمیکنه ودادمیزنه:ماشینه ماشینه بهش میگم اسمت چیه میگه امیره میگم اسمت آجیت چیه میگه عشل(عسل)نمیدونم آجیش کجابوددیگه اسم باباشم میگه محمد ولی هنوززورم نرسیده اسم خودمم یادش بدم ه...
نویسنده :
مامانی
0:39